💥 تهران - کانون شورشی ۶۰۰
💥 تهران - کانون شورشی ۴۵۵
💥 نجفآباد - کانون شورشی ۱۶۰
💥 تهران و مشهد
عمری ست که کار میکنم با...
دردی که هوار میکنم با...
یک سینه که جار میکنم با
شعری که شعار میکنم با
این حنجرهٔ به دارآویز
....
عمریست که جیغ میکشم با
حالی که دریغ میکشم با
جانی که به تیغ میکشم با
جامی ز حریق میکشم با
خونی که ز دل نموده سر ریز
.....
عمریست فرار میکنم از
لیلی که نهار میشود از
خونی که نثار میشود از
جانی که بهدار میشود از
یک عشق شگفت شادی انگیز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر