💥 تهران - کانون شورشی ۳۱۳
💥 تهران
شب را به فردا میکشانم من
دل را به دریا میرسانم من
ای دشتهای خفته در پستی
با عذرهای «ناتوانم من»
کوهیست پیش چشمتان! کوهی
با همت «آتشفشانم من»
ای جلبکان برکهٔ تسلیم
کو همت «سرو روانم من»؟
تا کی کشد شب تیغ و هی گوید
«من شاه شهر آسمانم من»؟
پس برق غیرتها کجا رفته
وآن «موج طغیان رگانم من»
من پیش این شب خم نخواهم شد
من رود سرخ اخترانم من
دل را به دریا میرسانم من
شب را به فردا میکشانم من
گر پیر شد جسمم ازین کینها
با عشق قلب خود جوانم من
م. شوق۸اسفند ۱۳۹۸
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر